دیدین بعضی وقتا حاضرین هر کاری بکنید ولی درس نخونین؟
یعنی هر روشی برا تقلب ب ذهنتون میرسه
منم دیروز اینجوری بودم
دلم نمیخواست هندسه فضایی بخونم(حفظیه همش خووو)
کل فصلو رو دوتا ورقه تمیییییز خلاصه کردم عین همون ورقا رو هم سفییید برداشتم
ک یعنی چک نویس هستن ورقا
و اواسط امتحان جاشونو عوض کنم
و خوب این روش فقط وقتی سر کلاس میموندیم جواب میداد
تا یه ربع ب امتحان خوشحال و خندان بودم ک بیست ک هیچی ۲۰۰میشم
ک معلممون گف سالن امتحانات بالا آمادس برا امتحانتون برید بالاچک نویسم میدیم بهتون هیچی جز خودکار و خطکش و مداد پاکن باهاتون نباشه
و خدا هیچ کسو اینجوری بدبخت نکنه
بیچاره شدم
درس عبرت شد برام ک دیگه هیچوقت به ی روش برا تقلب تکیه نکنم
همیشه شیش هفت روش تو جیبم باشه(من اصلاح نمیشم اونجوری نگاه نکنین)
دلم تنگ شده برای بودن
برای دیدن
دیده شدن
شنیدن و گوش دادن
قدیما خیلی بهتر بودم
حس میکنم دارم عوض‌میشم و از این عوض‌شدن حالم ب هم میخوره
من خودمو دوست داشتم چرا عوض‌شدم؟
چرا دیگه اون حالت های بامزه ک تو همه پیدا میکردم و باعث میشد نسبت ب همه حس خوبی داشته باشم رو دیگه نمیبینم؟
دیگه نمیتونم تو هر شرایطی ی چیزی برای خندیدن و خندوندن پیدا کنم
دیگه حتی نعمت گریه وقت و بی وقت هم ازم گرفته شده
قدیما تا عصبی میشدم و یا ناراحت زودی چهار تا اشک میریختم و تموم میشد ولی الان فقط نگاه میکنم
حس میکنم دارم میمیرم
شایدم مردم
نمیدونم چرا دارم چرت و پرت میگم
اوووف
خیلی دعا کنید
تا خودمو پیدا کنم علی یارتون
دیروز نشستم فوتبال میبینم اعضای خانواده چپ میرن راست میان میگن دختر و چ ب فوتبال؟
د اخه من نمیفهمم مگه دختر پسر داره؟
یعنی من فوتبال ببینم اتفاقی برم می افته؟بعد پسر ببینه نمیافته؟
من نمیفهمم یکی بیاد توضیح بده ب من چرا نباید فوتبال ببینم؟
من فوتبال دوس
سلام علیکم
خوش اومدم
صفا اوردم
دل تنگ بودم دل تنگ بودین:))
دیگه میخوام بیام که بیام
اصن اشکال نداره همتون رفتین (وایسین اشکامو پاک کنم بیام )
من میام بلکه ادم های قدیم برگردن و ادم های جدید اضافه بشن
من هر چقدم عوض بشم باز اینجا رو از هر شبکه ی اجتماعی ای بیشتر دوس دارم(ای بابا بازم اشکام را افتادن ک)
آقا میدونین چیه؟ من خیلی عوض شدم
یعنی میدونین خواهر بزرگم میگه«تازه یکم عقل پیدا کردم»:)
اون یکی خواهرم میگه «بزرگ شدی، یکم پخته شدی »که اینم همون سر عقل اومدنست فک کنم(!) فقط یجور میگه به احساساتم بر نخوره
اما داداشم میگه عوض شدم نه اینکه بد شده باشما نههه یکجوری شدم انگاری تو یه چیزایی بهتر و تو یه چیزایی بدتر شدم
تک داداشم میگه «مثلا همین قلمم حتی تو چت کردنمم عوض شده ،طنز گرفته! بامــــــزه شده»
اما اخه میدونین؟ بابا من مهندس شدم اونم مهندس مواااااااد اخه زشت نباشه برا دک و پز خانم مهندسیم که دست به قلمم بهتر شده؟
اصن اگه بخوام راستشو بگم من اصن مهندسی دوس نداشتم علوم پایه و پزشکی و پیرا پرشکی ام دوس نداشتم اصن حالا که فکرشو میکنم من از همون وقت که یه وجب بودم عــاشـــق روان ملت بودم
میمردم که بفهمم الان اصغر با زنش دعواش شده چجوری اروم میشه بعد اگه اصغر اینجوری اروم میشه چرا زنش یه شکل دیگه اروم میشه حالا بچشون چی میشه؟ اصن ناراحت میشه؟وای افسرده شده؟
خلاصه من سر در گریبان روان و روانی و روانشناس و مشاور بزرگ شدم تا دیپلم گرفتیم یکهو به خودم اومدم دیدم ای باباااا چه بچه درسخونی شدم من! یکم حیا نمیکنم همه نمره ها 12!13! دیگه پر پرش 15! یه ادبیات 18 میشدم یه ورزش 20 بقیه عالی :)
یهو یدونه زدم تو سر خودم دو تا تو سر دوستام که جمع شین درس بخونیم کــــنـــــکـــــووور داریـــــــم!
آقا ما خوندیم رتبمونم بد نشد یعنی خوب توقع 100 نداشتم ولی دیگه 1000 چیه اخه؟ اونم نشدم ولی خوب دو هزار و اندی شدیم و رفتیم علموص موادی شدیم ولی خوب به هر حال الان من خانم مهندسی ام برا خودم (مراقب پرواز در های نوشابه باشید در کمین چشمان شما هستند)
اخه میدونین یکی از اساتید صنایعمون میگفت شما دخترای موادی (نه به اون صورتش)خیلی مردین! اصن میگفت یه دوستی داره(میگم ربطشو) که یه کارخونه ای داره(اره! بنظر منم فخر فروختD:) که تو کارخونش یه خانم مهندس موادی(نه از اوناش) داره که از همه ی مهندسای مرد اون کارخونه(بعضشون نباشه البته خِر ما رو نگیرن یهو/اصن دوست رییس خودتونه به من چه•~•) مــــــرد تره والا راستشو بخوایین من هنوزم کامل نفهمیدم منم مث اون خانم مهندس مواد مرد هستم یا نه یا اصن من انقد جنم دارم مهندس بشم یا نه
حالا ما که داریم درسمونو میخونیم اساتید هم هی هندونه قل میدن زیر بغل ما که مهندس فلان مهندس بهمان و
ولی من چشمم اب نمیخوره از منِ عشق روانشناسیه خسته مهندس در بیاد
ولی خوب داشتن دوتا لیسانس بد نیست که هست؟
خوب دیگه بستونه گناه دارین هی من حرف میزنم هی شما ام گوش میدین
یاعلی
درباره این سایت